دفتر مرکزی کانونهای خدمت رضوی شهرستان محمودآباد

دفتر  مرکزی کانونهای خدمت رضوی شهرستان محمودآباد

۷۴ مطلب با موضوع «اشعار رضوی» ثبت شده است

السلام علیک یا بنت رسول الله

دنیای فانی کار دستت داده بانو
این هم زبانی کار دستت داده بانو

از سرفه هایت خوب معلوم است زهرا
خانه تکانی کار دستت داده بانو

دستی به پهلو داری و دستی به دیوار
قد کمانی کار دستت داده بانو

هم زخم بازو شانه را سنگین تر کرد
هم ناتوانی کار دستت داده بانو

در پیش چشمان حسن می دیدم آن شب
زخم تبانی کار دستت داده بانو

هر روز گل می چینی از پیراهن خود
این باغبانی کار دستت داده بانو

خانه تکانی ، قد کمانی ، ناتوانی
در این جوانی کار دستت داده بانو

شاعر: کربلایی مهرشاد واحدی

مسئول کانون شعر و ادب نمایندگی آستان قدس رضوی شهرستان محمودآباد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۴۵
سید علی هاشمی نسب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ دی ۹۷ ، ۱۳:۱۵
سید علی هاشمی نسب

السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)
اصلا تصور کن که در یک روز ابری
نم نم به روی صورتت باران ببارد
از جذر و مد چشم عاشق میتوان دید
پروانه غیر از سوختن کاری ندارد
.
با دیدن گلدسته و صحن و سرایت
دل دوست دارد در حرم آزاد باشد
گنبد از این رخ بیشتر دل می رباید
وقتیکه صحنت صحن گوهرشاد باشد
.
در این حرم معیار سنجش در جنون است
شاه و گدا را با هم از یک در پذیرد
هر کس برای رفع حاجت گر که آمد
از خادمان طرز دعا را یاد گیرد
.
از بس که این آقا کرامت خرج کرده
بر آستانش هر کسی سر میگذارد
میداند از دارالشفایش هر مریضی
این خانه سقاخانه اش هم فرق دارد
.
چندین قدم تا پنجره فولاد مانده
از کودکی این آشنا را می شناسم
مثل کبوترهای طوقی حرم من
گنبد طلای با صفا را می شناسم
.
من حاجتم تنها زیارت کردن توست
جز عشق تو دیگر تمنایی ندارم
در هم مرا هم بین خوبانت بخر که
غیر از در این خانه من جایی ندارم
.
.
التماس دعا
.
شاعر: مهرشاد واحدی
مسئول کانون شعر و ادب نمایندگی دفتر آستان قدس رضوی شهرستان محمودآباد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۷ ، ۱۷:۵۷
سید علی هاشمی نسب

#السلام_علیک_یا_غریب_الغربا

به تأسی ز رسومی که غلامان دارند
پا برهنه شده تا اینکه قدم بگذارد
چشم هایش متبلور شده در راه حرم
گوییا هر قدمی رابطه با دل دارد

بارها قسمت او بوده ولی این دفعه
میزبان گشتن مهمان متفاوت باشد
عجبی نیست اگر دست به سینه نوکر
هشت ثانیه جلو پنجره ساکت باشد

دل به دریای عطوفت زد و از سر تا پا
غرق در عشق شد و مست تهی شد از درد
مثل یک خادم معمار شد آنجاییکه
با دو چشمان ترش آینه کاری میکرد

چشم ها را گره بر پنجره فولاد زده
گاهی اوقات فقط خیره بمانی کافی است
میتوان در حرم از نغمه ساعت فهمید
گذر ثانیه را قدر بدانی کافی است

عرش فرش قدمش بود قدم پشت قدم
میرود تا که به معراج زیارت برسد
گل سرشتند که روزی شود از جنس طلا
آمده سوی رضا تا که به قیمت برسد

شاعر: مهرشاد واحدی 
مسئول کانون شعر و ادب نمایندگی آستان قدس رضوی شهرستان محمودآباد

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۷ ، ۱۳:۱۶
سید علی هاشمی نسب